sabtefarda

ثبت شرکت

sabtefarda

ثبت شرکت

چگونه تصویرهای نام تجاری عمل می کنند ؟

 

شخصیت ها و تصویرهای نام تجاری، احساسی از آشنایی با یک محصول شناخته شده ایجاد می کند. از آنجا که این محصول شناخته شده است، مصرف کننده اطمینان مجددی می یابد که خرید دوباره آن، کار مناسبی است. این همان رازی است که در پشت موفقیت عظیم مک دونالد طی سالها نهفته است. زنجیره های غذای آماده دارای یک تصویر آشنا و راحتند و مصرف کننده بنا به تجربه می داند که همراه انها نظافت، خدمت و کیفیت قابل اعتماد با قیمت مناسب وجود دارد.

نام و نشان سازی، بخاطر سپاری را همراه دارد، اما ترجیحات، عادات و وفاداری ها را نیز ایجاد می کند. به عبارت دیگر، زمینه ای فراهم می آورد که بین یک نام تجاری و مصرف کننده آن، رابطه ای برقرار شود.
نام ونشان سازی، به ویژه در خصوص محصولات هم ارز اهمیت دارد، یعنی محصولاتی که مشخصه های عمده آنها خیلی کم با یکدیگر تفاوت دارند. این نوع محصولات در بازار، وجوه افتراقی با یکدیگر ندارند، ولی از طریق گسترش یک تصویر برای نام تجاری در ذهن مصرف کنندگانشان، از یکدیگر متمایز می شوند.

صابون ها نسبتا از یکدیگر قابل تشخیص نیستند. آنچه تفاوت بین یک صابون با دیگری را تقویت می کند، تبلیغات است. در چنین مواردی، تمایز ممکن است کوچک باشد. اما تفاوت چنین نیست. در باره شخصیت و ارزش آن، شخصیت هم برای موقعیت دهی به نام تجاری و هم برای موقعیت دهی به نام تجاری و هم برای توسعه تصویر آن نام، اهمیت دارد.

شکل/تصویر نام تجاری
یک نام تجاری یک محصول معین را معرفی می کند، ولی چیزی فراتر از یک نام صرف است. در واقع، تصویری است در ذهن مصرف کنندگان که منعکس کننده چیزی است که آنان در باره یک محصول می اندیشند یا احساس می کنند، چگونه آن را ارزش گذاری می کنند. تصویر نام تجاری، یک شکل ذهنی است که منعکس کننده طریقی است که یک نام تجاری ادراک شده است واین شامل تمامی عناصر هویتی، شخصیت محصول واحساسات وتداعی هاست که از ذهن مصرف کننده فراخوانده می شوند. شخصیت محصول –فکری مبتنی بر این که یک محصول ، ویژگی های آشنای انسانی نظیردوستانه بودن، قابل اعتماد بودن یاخودستایی را دارد- یکی از مهم ترین اجزی یک تصویر است.

بنابراین، یک نام تجاری، دارای ابعاد فیزیکی و روانشناختی است. بعد فیزیکی از ویژگیهای فیزیکی خود محصول و طرح بسته بندی یا نشان آن حاصل می اید که شامل حروف، اشکال، هنر و رنگ هایی است که برای تعریف گرافیکی تصویر از آنها استفاده شده است. در مقابل، ابعاد روانشناختی شامل احساسات، باورها، ارزش ها و شخصیتهایی است که مردم در توصیف محصول به کارمی برند. برای مثال هنگامی که درباره تصویر نام تجاری هرشیز (Hershey’s) صحبت می شود ، شما درباره خود شکلات و نیز بسته بندی متمایز قهو ه ای آن، نحوه نگارش نام وتاثیرات وارزش های چند گانه ای صحبت می کنید که شعار (آب نبات تمام آمریکایی ها) با خود حمل می کند.
وعده:
یک نام تجاری، خود وعده یک ارزش است. ازآنجا که این نام درپی ایجاد یک تصویر اشناست، سطحی از انتظاررا نیز ایجاد می کند.برای مثال گرین جاینت ، امتیاز خود را برشخصیت غولی مهربان نهاده است که نگهبان دره خود است واطمینان می دهد که سبزیجات گرین جاینت، تازه، خوشمزه و مغذی است. نام گرین جاینت برروی بسته بندی به این معناست که شما هنگام خرید محصول گرین جاینت، با هیچ چیز پیش بینی نشده یا ناخواسته روبرو نمی شوید.
ذخیره انباشت شده ای ازحسن نیت وتاثیرات خوب که به آن ارزش یا شان نام تجاری می گویند.

فروش برند !!! خرید برند آماده !!!! نام تجاری !!!



جهت اطلاع از نام و برند های تجاری آماده فروش کافیست
 
(فقط نام کالای درخواستـــی) را به شمــاره زیر پیــامک زده 

در کمتر از ١٠دقیقه نام تجـــاری مورد نظر به شمــاره شــما 

پیامک ارسال خواهد شد 


ثبت فردا

09129348276 خانم هاشمی

نحوه انتخاب یک نام تجاری موفق



کوکا کولا با ارزشترین علامت تجاری در دنیاست و نام آن به تنهایی بیلیون ها دلار ارزش دارد. اما چرا؟ مگر علامت تجاری چیست که یک چنین ارزشی دارد.
علامت تجاری چیست
 علامت تجاری یکی از مهمترین عناصر بازاریابی و موفقیت یک سازمان می باشد ، و تصویریست که سازمان یا شرکت شما را با همه ابعادش معرفی می کند و تصویری از آنچه را که هستید یا می خواهید باشید را در ذهن بیننده، مشتریان، مصرف کنندگان و... ایجاد می کند.در واقع نشانه ای است که شرکت یا سازمان شما را از رقبا متمایز می کند و همچنین معرف کالاها و خدمات ایجاد شده توسط شرکت شما می باشد.
در درجه نخست علامت تجاری یک تعهد است.و می گوید که شما آن نام را می شناسید و به تعهد آن اعتماد دارید. اعتماد یک قدم اول حیاتی است که هدف علامت تجاری شتاب دادن به این قدم با وسیله نفوذ قرار دادن تعهد ضمنی علامت تجاری است.
 اغلب علائم تجاری یک نشانه ویژه دارند که به عنوان یک میانبر برای به یادآوری تعهد علامت تجاری عمل می کند. این نشانه از رنگ، شکل، حروف، و تصاویر برای خلق یک تصویر متمایز استفاده می کند که هم برای جلب چشم ما و هم برای هدایت نظر ما در مسیری که می خواهد طراحی شده است. علامت تجاری ممکن است با آهنگ ، شهرت، عبارات گیرا و ... همراه باشد. تمامی قسمتهای تصویر علامت تجاری به عنوان یک محرک روانی یا محرکی که موجب پیوستگی تمامی نظرات دیگر در مورد علامت تجاری است، عمل می کند.
اگر در جزئیات دقیق شوید می بینید که هر چیزی یک علامت تجاری است، چرا که ما درکمان از دنیا را به وسیله خلق ارتباط درباره چیز های مختلف میسازیم.برای مثال یک درخت ، تعهدی ضمنی از زیبایی و سایه را دارد. حتی کلمات نیز علامت تجاری هستند . به عنوان مثال زمانی که می گوییم "سرعت" ، در ذهنتان تصویری از یک ماشین سریع و... تداعی می شود.افراد هم علامت تجاری هستند. وقتی که مردم شما رامی بینند یا نام شما را می شنوند ، تصویری از شما را که دارند به یاد می آورند(چیزی که شما می توانید فعالانه مدیریت کنید یا اجازه دهید که اتفاق بیفتد). در یک شرکت جایی که افراد قابل رویت برای مشتریان هستند، مثل یک شرکت خدمات تجاری، افراد آن شرکت قسمت بزرگی از علامت تجاری آن شرکت هستند.
مدیریت علامت تجاری
مدیریت علامت تجاری کاربرد تکنیکهای بازاریابی برای یک محصول ویژه ، خطوط تولید یا علامت تجاری می باشد.و افزایش ارزش قابل درک محصولات برای مشتریان را می طلبد.بازاریابان یک علامت تجاری را به عنوان یک تعهد ضمنی می بینند که باید سطحی از کیفیت را که مردم از یک علامت تجاری انتظار دارند که درخریدهای اکنون و آینده آنان در مقابل محصولات مشابه تامین نماید. ارزش یک علامت تجاری با میزان سودی که برای تولید کننده ایجاد می کند ،سنجیده می شود.
 مدیریت علامت تجاری با فهم معنی دقیق علامت تجاری شروع می شود.و آغاز آن با رهبران شرکتها ، کسانی که علامت تجاری را تعریف و مدیریت آن را کنترل می کنند، می باشد. مدیریت علامت تجاری در معنای کامل ، شروع و به پایان رساندن مدیریت کل شرکت از طریق علامت تجاری می باشد.
ایجاد یک تعهد به معنای تعریف یک علامت تجاری می باشد.تعهد یک علامت تجاری خوب ،یادآوردنی و مطلوب است.و اگر کسی آن را به یاد نیاورد ، نمی تواند موثر باشد، و اگر کسی آن را نخواهد ، نمی تواند خوب باشد. تعهد یک علامت تجاری خوب احساسات را فرا می خواند، چرا که احساسات محرک اعمال می باشد.مثلا ولوو احساسی از ایمنی را  به ما می دهد. یک تعهد باید منحصر به فرد باشد. یک تعهد باید کاملا مشخص باشد و به طور کاملا شفاف متمایز از تعهدات شرکتهای دیگر باشد.
یک تعهد صحیح چیزی نیست که در یک بعد از ظهر جمعه آن را ساخته باشید.یک تعهد خوب از مطالعه عمیق و فهم دقیق بازار هدف و مشتریان شما به دست می آید.و همین طور از طریق فهم عمیق توانایی ها و انگیزه های کارکنان شرکت شما به دست می آید. ایجاد تعهدی که نتوانید ان را در طول سالیان بدون تناقض حفظش کنید یک خودکشی آشکار می باشد.
وقتی که شما تعهدی را خلق کردید ، قدم بعدی این است که آن را به ذهن مشتریان، کارکنان و تمام کسانی که از شما چیزی دریافت می کنند تزریق کنید.و این جایی است که بازاریابان وارد عمل می شوند.اگر چه این تنها وظیفه آنها نیست، بخش بزرگی از بازاریابی که شامل تبلیغات و... می شود مربوط به تثبیت موقعیت شرکت و محصولات آن در در ذهن مشتریان و در مقابل رقبا می باشد.
ایجاد و ساختن یک تعهد خوب یک چیز است و حفظ آن چیز دیگر . حفظ تعهد به معنای مدیریت قابلیت های آن می باشد.و آن به معنای فرآیندهای پایداری است که توانایی تحویل را دارندو این چیزی است که مورد نیاز می باشد.و همین طور به معنای تکنولوژی و سیستم هایی می باشد که قابل اطمینان و قابل استفاده می باشند.یک تعهد خوب به معنای افرادی با انگیزه است که توانایی تحویل کالاها را دارند.
 مشخصات یک علامت تجاری خوب
یک علامت تجاری خوب باید:قانونا قابل حمایت باشد، به آسانی تلفظ شود، به آسانی به خاطر سپرده شود، به آسانی قابل تشخیص باشد، توجه را جلب کند، مزیتها و استفاده های محصول را معرفی کند، شرکت یا محصول را معرفی کند و موقعیت مرتبط با محصول برای رقابت را مشخص کند.
 
    مجله اکونومیست سال 1988 را سال نام تجاری (Brand)نامید. در این سال فیلیپ موریس، کرفت (Kraft)  را در آمریکا و نستله، رون تیری(Rown Tree)   را در اروپا خریدند.
   
    فیلیپ موریس چهار برابر ارزش دارایی های شرکت کرفت بابت خرید آن پول پرداخت کرد و نستله بیش از پنج برابر بابت خرید رون تیری. در سال 1988 تنها چهار نام تجاری به ارزش 50 میلیارد دلار فروخته شد. پرداخت چنین مبالغ کلانی بابت این نام ها، بیانگر ارزش یک نام تجاری به دلیل انتظار کسب سود و منفعت از آن در بلندمدت است. از آن پس مبادلات تجاری ادامه یافت و قدرت نام های تجاری روز به روز بیش تر شده، به طوری که اکنون با قیمت های بسیار قابل توجهی مبادله می شوند. انتخاب یک نام تجاری نیاز به دقت فراوانی دارد. یک نام مناسب می تواند نقش مهمی در موفقیت یک کالا ایفا کند. بیش تر شرکت های بزرگ بازاریابی برای انتخاب نام تجاری یک کالا، از روش های ویژه ای استفاده می کنند. انتخاب بهترین نام تجاری برای کالا وظیفه دشواری است و برای انتخاب آن باید کالا و مزایای آن، بازار هدف و خط مشی های بازاریابی مربوط به کالا را دقیقاً مورد بررسی قرار داد. چندین روش برای تعیین نام تجاری وجود دارد که با توجه به شرایط مختلف و منافع شرکت مورد استفاده قرار می گیرد. در این جا به چهار خط مشی اصلی که در انتخاب نام تجاری معمولاً مورد استفاده قرار می گیرد، اشاره می شود:
   
    1- نام های تجاری منفرد: از این سیاست، شرکت پروکتر اند گمبل به خوبی استفاده کرده، به طوری که محصولات مختلف خود را با نام های تجاری گوناگون نظیر تاید، کرست و... به بازار عرضه کرده است. در نتیجه هر محصول با نام تجاری خاص خود، با محصولات مشابه موجود در بازار به رقابت می پردازد.
   
    2- یک نام گروهی برای کالاها: نظیر شرکت آی.بی.ام (IBM)که برای تمامی محصولات تولیدی خود از نام تجاری آی.بی.ام استفاده می کند.
   
    3- اسامی گروهی جداگانه برای کالاها: به طور مثال، شرکت سیرز از این خط مشی تبعیت کرده است. به این معنا که این شرکت برای وسایل و ادوات نام کنمور، برای ابزارآلات نام کرافتزمن و برای تاسیسات خانگی نام هومارت را برگزیده است.
   
    4- تلفیقی از نام تجاری شرکت و اسامی کالاهای منفرد: شرکت کلاگ از این خط مشی استفاده کرده است و کورن فلیکس کلاگ، رایس کریسپیز کلاگ و رایزن بران کلاگ از آن جمله اند.
   
    همچنین نام های تجاری باید خصوصیات ویژه ای داشته باشند که مهم ترین آن ها عبارتند از:
   
نام تجاری باید چیزی درباره فواید و ویژگی های کالا را برساند.
   
تلفظ و به خاطر سپردن نام تجاری باید آسان باشد.
   
نام تجاری باید شاخص و برجسته باشد.
   
ترجمه نام تجاری به زبان های بیگانه باید آسان باشد.
   
و از همه مهم تر این که نام تجاری باید قابلیت ثبت و حمایت قانونی داشته باشد.
   

نام های ایجاد نام و نشان تجاری:
تجاری در دوران حیات خود با چالش های متفاوتی روبرو می شوند، زمانی که یک نام تجاری به عرصه بازاری وارد می شود، به اتخاذ رویکرد هایی کاملاً متفاوت از نام های تجاری جا افتاده و کهنه کار در بازار نیاز دارد نام های تجاری موفق و خوشنام در دوران حیات خود مراحل تولد، رشد، بلوغ، افول و مرحله دگرگونی و گذار به تولدی دوباره را پشت سر گذاشته اند. این نام های تجاری موفق بارها و بارها توسط مشاوران آگاه و خبره خود، برنامه های استراتژیک جدیدی را تجربه کرده اند. هر نام تجـاری از دو ساختار تشکیل شده است. ساخـتار اول هر نام تجاری که به ساختار مشهود معرف است در قلمرو فعالیت شرکتهای تبلیغاتی است. این ساختار شامل نام، لوگو(آرم)، رنگ، طراحی، زبان می باشد که بسیاری از افـراد زمانی که از ساختـار نام تجاری حرفی به میان می آید تمـرکز خود را فقط به بخش مشهود هر نام تجاری متمرکز می نمایند، اما ساختار دومی نیز هر نام تجاری دارد که به آن ساختار نامشهود می گویند.
در واقع این ساختار نامشهود هر نام تجاری است که به آن ساختار مشهود می گویند که چگونه باید دیده شود. مهمترین ساختار نامشهود هر نام تجاری "هویت" آن است که خود شش بعد را در بر می گیرد؛ این ابعاد هویت عبارتند از: شخصیت، پیکر، فرهنگ، خود انگاره، رابطه و بازتابش.
تدوین ساختار نامشهود هر نام تجاری در قلمروی فعالیت مؤسسات و گروه های مشاوره برند است. در این راستا نخستین کلینیک تخصصی مشاوره برند در ایران خدمات ویژه ای هم برای نام و نشان های تجاری موجود و هم برای نام و نشانهای تجاری جدید ارائه می نمایند. این خدمات به شرح ذیل می باشند.
نقطه شروع فرایند ساخت برند ، ایجاد یک فهم درست پیرامون هویت درونی برند است، برند تبدیل به اساس و بنیادی می شود که چهار چوب رضایت مندی مشتری را فراهم می کند. در این راستا ارائه خدماتی ویژه هم برای نشان های تجاری موجود و هم برای نشان های تجاری جدید از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این خدمات به شرح زیر می باشد:
1.    ایجاد نام و نشان تجاری جدید (New Brand Building)
o    تدوین استراتژی برای نام و نشان تجاری جدید (Brand Building Strategy)
o    تعیین و تعریف اجزاء نام و نشان تجاری (Developing Brand Elements)
o    موقعیتیابی نام و نشان تجاری (Brand Positioning)
o    تعیین پورتفولیوی نام و نشان تجاری (Brand Portfolio)
o    تدوین استراتژی برای نام و نشان تجاری محصولات جدید (New Product Branding)
2.    توسعه و نوسازی نام و نشان تجاری موجود (Existing Brand Building)
o    بررسی و تحقیق پیرامون وضعیت موجود نام و نشان تجاری (Brand Audit)
o    تقویت نام و نشان تجاری (Brand Reinforcement)
o    احیاء نام و نشان تجاری (Brand Revitalization)
o    مدیریت بحران نام و نشان تجاری (Brand Crisis)
o    تدوین استراتژی برای نام و نشان تجاری موجود (Existing Brand Building Strategy)
o    تعیین و تعریف اجزاء نام و نشان تجاری شامل:
    تعیین و تعریف اجزاء جدید نام و نشان تجاری (Developing New Brand Elements)
    تعریف اجزاء موجود نام و نشان تجاری (Applying Exiting Brand Elements)
    استفاده از ترکیبی از اجزاء موجود و اجزاء جدید نام و نشان تجاری(Using a Combination of Old and New Elements)
o    بررسی و تجزیه و تحلیل پورتفولیوی نام و نشان تجاری(Brand Portfolio)
o    بررسی وضعیت نام و نشان تجاری رقبا و تجزیه و تحلیل استراتژی آنها در بازار (Brand Competitive Intelligence)
ارزشیابی نام و نشان تجاری:
در عصر اقتصاد مبتنی بر دانش، فعالیت های ارزش آفرین سازمانها فقط متکی بر دارایی های مشهود آنها نیست ، بلکه توانمندی سازمانها در بکارگیری دارایی های نامشهود، قدرت اصلی ارزش آفرینی آنها تشکیل می دهـد. هـر نام تجاری دارای ارزش ویژه ای است که می توان آن را با متد های علم حسابداری و بازاریابی محاسبه و ارزشگذاری کرد. امروزه هر نام تجاری خود به عنوان یک کالا در تجارت جهانی مورد داد و ستد قرار می گیرد، و بسیاری از اشخاص حقیقی و حقوقی امروزه یا نام تجاری خود را می خرند و یا می فروشند. در کشور ما تا کنون در زمینه ارزشگذاری نام تجاری هیچگونه اقـدامی صورت نگرفتـه و کلینیک تخصصی مشـاوره برند اولین گـروهی است که با همـکاری انجمن حسـابداری ایران قـادر به محاسبه نام های تجاری بوده و ارزش ویـژه این نام ها را با آخـرین متد علمی جهان محاسبه و ارزشگذاری می نماید.
ارزشگذاری نام تجاری به مدیران و متولیان امر کمک می کند تا از نظام های ارزش پایه برای مدیریت برند مدد جویند. ایجاد ارزش اقتصادی نقطه محوری مدیریت برند و تمامی تصمیمات سرمایه گذاری مرتبط با برند است.

پیگیری و کنترل نام تجاری

 
یکی از فعالیت های اصلی کلینیک مشاوره برند در زمینه مدیریت نام تجاری ، مانیتورینگ یا ردیابی ارزش نام تجاری است . این اقدام باید به صورت مرتب در بازه های زمانی معین و مشخص صورت بگیرد . مانیتورینگ در اصل مجموعه ای از تحقیقات است به این منظور که سازمان ببیند که آیا نام تجاری خود، عملکرد مورد نیاز سازمان را انجام می دهد یا خیر؟ این تحقیقات می تواند از درون یا بیرون سازمان انجام بگیرد .به بیان دیگر تحقیقات در زمینه ارزیابی نام تجاری به دو هسته درونی و برون سازمانی تقسیم بندی میشود .

ردیابی ارزش نام تجاری به سازمان کمک می کند تا تمرکز خود را در بحث حفظ ارزش نام تجاری حفظ کند و به بیان دیگر در صورتیکه این مشکلات قابل رفع هستند آنها را برطرف کرده و یا درصورتیکه موانع دیگری برسر راهش وجود دارد به چاره اندیشی برای رفع آن موانع تلاش بکند. بحث Tracking یا ردیابی مرتب و منظم ارزش نام تجاری به طورکلی عملکرد و ارزش نام تجاری را در برمی گیرد . به بیان دیگر در زمینه ردیابی ارزش نام تجاری ما عملکردها و ارزش سازمان را مورد ارزیابی مرتب و مداوم قرارمی دهیم و بازخورها را به سازمان برمیگردانیم . مواردی که نیاز به ارزیابی مستمرنام تجاری دارند به ترتیب عبارتند از:

ارزش یابی سهم نام تجاری و یا ارزش ویژه نام تجاری (Brand equity)

بررسی توسعه کارت امتیاز متوازن نام تجاری در عرصه کسب وکار برای توضیح بیشتر دربرگیرنده بررسی هایی در زمینه توسعه Business score card سازمان میباشد.

بررسی نیازها و روندهای آینده صنعت و یا سازمان و گزارش دهی آنها به سازمان

به بیان دیگر این فاز از Brand Tracking با در نظر گرفتن روندهای گذشته، حال و پیش بینی کلی روندهای آینده بازخورهای کلیدی را در زمینه نیازهای به تغییر استراتژی های نام تجاری ، نیاز به تغییر Brand architecture سازمان را به سازمان بازمی گرداند.

بررسی و ردیابی اثربخشی نام تجاری و یا اثربخشی سبد نام های تجاری سازمان

آیا ازدیدگاه مشتری سبد نام تجاری که سازمان تهیه کرده اثربخش هست اگر تنها یک یا دو نام تجاری موفق در این سبد وجود دارد چه عواملی موجب موفقیت آنها شده و آیا حذف نام های تجاری دیگرمیتواند به قدرتمند شدن نام های تجاری دیگر در این سبد کمک بکند و یا خیر؟

ارزیابی و یا ردیابی کلیه خدماتی که سازمان به مشتری ارائه می کند و تاثیر آنها بر برند سازمان

آیا فارغ از ویژگی های محصول ، سبک و سیاق خدمت رسانی سازمان نام تجاری سازمان را زیر سئوال می برد یا خیر؟

بررسی و یا ردیابی شیوه های ارتباطی سازمان با محیط خارج و تاثیر آنها برنام تجاری

به بیان دیگر تبلیغات تجاری، ابزارهای تبلیغاتی سازمان ، متدهای تبلیغی سازمان ، شیوه های که از آنها برای تبلیغ استفاده می کند ، شعارهای تبلیغاتی ، همه و همه بر افزایش ارزش نام تجاری سازمان کمک می کند و درصورتیکه هرکدام از اینها باعث کاهش ارزش نام تجاری میشوند چگونه میتوان این عوامل را برطرف کرد.

ردیابی و یا ارزیابی مستمر وضعیت بسته بندی و ظاهر کالا و یا خدمات سازمان و تاثیر آنها بر برند سازمان

همانطورکه می دانید بسیاری ازموارد ظاهر و بسته بندی محصولات بر برند سازمان تاثیر زیادی دارد به این دلیل که اولین شیوه مواجه مشتریان با نام تجاری ازطریق محصول و ویژگی های ظاهری آن است . به همین جهت بحث مدیریت نامهای تجاری و بحث Brand Tracking بر روی ویژگی های مرتبط با بسته بندی کالا تاکید زیادی دارد.

ردیابی و یا ارزیابی مستمر استراتژی قیمت گذاری سازمان

بدلیل وابستگی شدید برداشت مصرف کننده ها از نام تجاری و رابطه آن با استراتژی قیمت گذاری و قیمت محصولات در این گام سازمان نیازمند بررسی و مطالعه استراتژی قیمت گذاری خود می باشد تا بتواند جایگاه نام تجاری و یا جایگاه سبد نام های تجاری خود را (پرتفولیوی) Brand portfolio را در ذهن مصرف کنندگان افزایش بدهد.

بررسی اثربخشی و کارایی طراحی فروشگاه ها ، Layout و شبکه توزیع محصولات

از آنجا که این بحث ، یعنی بحث Layout طراحی فروشگاهی و کلا شبکه های توزیع بر بازخور مصرف کنندگان از برند و برداشت ذهنی آنها از نام تجاری تاثیر زیادی دارد به همین دلیل گام آخر در بحث Brand Tracking ارزیابی بحث طراحی فروشگاهی است


ثبت علامت تجاری

ثبت علامت تجاری
ثبت علامت تجاری

ثبت برند 
ثبت برند 

ثبت برند 
راهنمای ثبت برند


ثبت علامت تجاری.

چالش‏های مدیریت برند در صنعت خودرو

 

ممکن است بپرسید چرا برند را به فارسی ترجمه نکرده‏ام؟ باید گفت کلمه مناسبی در مفهوم برند که ترکیبی از نام محصول، نوع و مدل آن است، در ادبیات بازاریابی وجود ندارد. البته ترجمه‏هایی نظیر مارک، نشان، نام تجاری و غیره هست اما هیچ کدام مفهوم برند را نمی‏رساند بنابراین مناسب دیدم از خود کلمه برند استفاده کنم؛ ضمن این که برند به خودی خود در ادبیات بازاریابی جا افتاده است.

تقریبا تمامی خودروسازان برای سودآور ماندن در بازار بیرحم رقابت جهانی، از طریق افزایش مشتریان و ظرفیت تولیدی عمل می‏کنند. در آینده‏ای نزدیک نجات یافتگان این رقابت، شرکت‏هایی خواهند بود که یا بتوانند خود را با برند سرآمدشان معرفی کنند و یا محصولاتشان را با قیمت کمتر و کیفیت بهترارائه دهند. اگر شرکت‏ها مصمم به دنبال کردن یکی از این دو استراتژی نباشند، محکوم به شکست خواهند بود. هیوندای و کیاموتور اعلام کرده‏اند که قصد دارند تا سال 2010 به جمع پنج شرکت خودروساز برتر جهان بپیوندند. تاتاموتور و ماروتی نیز دست به صادرات گسترده محصولاتشان زده‏اند. چری، جیلی و گروه خودروسازی شانگهای چین هم قصد دارند تا 10 سال آینده از جمله صادرکنندگان برتر جهان باشند. بنابراین رقابت سخت است، ضمن این‏که شرکت‏های مذکور معمولا از استراتژی قیمت کم و کیفیت بالا استفاده می‏کنند.

در بازاری که به سوی اشباع شدن پیش می‏رود و در حالی که فعالیت‏های فروش به سمت رقابتی شدن در حرکت است، تخفیف‏های تجاری و فعالیت‏های گسترده برای حفظ مشتریان فعلی ضروری است. شرکت‏هایی مثل بی‏ام‏و، تویوتا، نیسان، PSA و پورشه به این ضرورت‏ها واقفند.

قدرت و ارزش برند

رفتار مشتریان خودرو اغلب تحت تاثیر احساساتشان و نیز برند خودروسازان است. آنها معمولاً هنگام خرید با ویژگی‏های خودرو کاری ندارند؛ برای آنها «برند» مهم است. در این گیرودار اگر خودروسازی برند سرآمد داشته باشد و خودرویی با کیفیت بالا عرضه کند، در بازار رقابت، متمایز از دیگران است.

خودروسازان پیوسته رقبایشان را زیر نظر دارند و برای پیشی گرفتن از آنها ویژگی‏ها و تکنولوژی محصولاتشان را در تعهد برندشان بروز می‏دهند. مثلاً شعار بی‏ام‏و «خودرویی برای نهایت رانندگی» است. در واقع این شعار تمام تعهد برند بی‏ام‏و است یعنی قصد دارد خودرویی عرضه کند که با کیفیت و تکنولوژی فوق‏العاده خود، نهایت لذت در رانندگی را برای مشتریانش به ارمغان آورد. توجه به این نکته ضروری است که صرف داشتن محصول عالی، موفقیت در بازار را تضمین نمی‏کند. خودروسازان برای موفقیت در بازار نیازمند هر دو جنبه تمایز در محصول و ارزش برند هستند. مثلاً در بازار خودروی امریکا 267 برند وجود دارد. در بخش خودروهای SUV نیز بیش از 78 برند وجود دارد که انتظار می‏رود که ظرف دو سال آینده به بیش از 100 برند برسد. انتظار می‏رود همین پدیده در ژاپن و برخی از کشورهای اروپایی و آسیایی نیز رخ دهد. قدر مسلم تمامی این شرکت‏ها دارای محصولاتی با کیفیت و البته با قیمت رقابتی خواهند بود لذا ارزش برند و متمایز بودن آن باعث نجات خودروسازان در این جنگ رقابتی خواهد بود. از سوی دیگر در چنین بازاری، مشتریان به هنگام خرید گزینه‏های زیادی پیش رو دارند اما برخلاف انتظار، کثرت نام‏های تجاری مشتریان را گیج نخواهد کرد؛ برعکس به آنان کمک می‏کند که بهترین خودرو را با توجه به نیاز و بودجه‏شان انتخاب کنند.

 

تعریف مدیریت برند

مدیریت برند به کارگیری تکنیک‏های بازاریابی برای محصول یا خط محصولی خاص است. مدیریت برند به دنبال افزایش ارزش برای مشتری و در نهایت افزایش حجم فروش است. بازاریابان، مدیریت برند را ابزاری برای افزایش کیفیت موردنظر مشتری و افزایش خرید و ایجاد وفاداری در مشتریان می‏دانند. یکی از مهمترین مزیت‏های مدیریت برند برای شرکت این است که می‏توان در بازاری خاص بدون از دست دادن مشتریان، بر قیمت کالاها و خدمات افزود. در واقع مدیریت برند ابزاری در جهت متمایزسازی است. ارزش برند نیز به میزان سودآوری ایجاد شده برای شرکت اشاره می‏کند. این افزایش سودآوری می‏تواند ترکیبی از افزایش فروش و افزایش قیمت باشد.

 

 ویژگی‏های یک برند مناسب

 

ویژگی‏های یک برند مناسب را می‏توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1. برند باید مزایای محصول را توصیف کند.

برند باید گیرا، رسا و گویا باشد و در یادها بماند.

برند محصول باید مناسب با فعالیت شرکت یا تصویر ذهنی از محصول باشد.

برند محصول نباید محدودیت قانونی داشته باشد.

ضمن این که در بازاریابی بین‏الملل و بحث صادرات، توجه به این نکته ضروری است که برند محصول مغایر با برخی اصول اخلاقی نبوده و یا حتی معنی نامناسبی به زبان کشوری که قصد صادرات به آن را داریم، نداشته باشد.

نام تجاری می‏تواند به انواع مختلفی تقسیم شود:

برند پیشرو که معمولاً قیمتی بیش از سایر کالاهای مشابه دارد.

برند اقتصادی که برای بازارهایی که کشش قیمتی بالایی دارند، طراحی شده است.

برند رقابتی که برای بازارهای با رقابت شدید طراحی می‏شود.

«برند» نمادی از صداقت، تعهد به کیفیت، درستی و استحکام (البته در صنعت خودرو) است. مدیریت برند بر این نکته که ایجاد برند قدرتمند برای یک شرکت ضروری است، بسیار تاکید می‏کند، در ضمن شرکت باید سازگاری فعالیت‏هایش را با تعهدات برند خود تضمین کند.

در سال‏های اخیر برخی از خودروسازان با تمرکز بر مسائل مالی نظیر سود و بازگشت سرمایه، به دست خود،‌ برندشان را تخریب کردند. این اتفاق پیامد تولید انبوه با محوریت تامین‏کننده‏ها بود.

 

در واقع ماجرا از این قرار بود که با توجه به نیاز بازار، خودروسازان احساس کردند باید با تمام توان تولید کنند بنابراین به صورت گسترده و افراطی بر تامین‏کنندگان قطعات و مواد اولیه‏شان افزودند و نمایندگی‏ها را تشویق کردند که تا حد امکان مشتری جذب کنند. به موازات اشباع بازار، فروش نیز روز به روز سخت‏تر می‏شد، بنابراین راهکار بعدی استفاده از برنامه‏های تخفیفی و محرک‏های فروش بود تا موجودی‏های انبار کاهش یابد. در نهایت، این چرخه نادرست باعث شد شرکت‏های خودروساز قادر به ادامه تولید با تمام ظرفیت نباشند زیرا تولید با تمام ظرفیت، از کیفیت محصول و قطعات به شدت می‏کاست و تعهدات برند را نادیده می‏گرفت. در چنین شرایطی ذهنیت مردم درباره برند برخی خودروسازان تضعیف شد و آنها زیان‏های بسیاری را از محل تخریب برند متحمل شدند. برخی شرکت‏ها نیز محصولاتی را تولید می‏کردند که قادر به انجام تعهدات مربوط به آن نبودند که این موضوع ضربه سنگینی به سهم بازار این خودروسازان وارد آورد.

 

تخریب و تضعیف       افت کیفیت            فشار بر تامین‏کنندگان       تصمیم‏گیری برای تولید

 

برند                و سخت‏تر شدن           و افزایش              با تمام ظرفیت     نیازبازار

 

              فروش                  تعداد آنها

 

 با عبرت از این اشتباه بزرگ، خودروسازان تصمیم گرفتند تا برندشان را احیا و آن را ارزیابی کنند. مدیران هوشمند مصمم شدند در زمینه توسعه برند و توجه به کیفیت محصولات و ارائه خدمات موثر بر مشتریان سرمایه‏گذاری کنند. آنها می‏دانستند که با سرمایه‏گذاری در خصوص توسعه برند می‏توانند مشتریانی وفادار دست و پاکنند و این مشتریان حتی حاضرند قیمت‏های بالاتری هم برای محصولاتشان بپردازند. پس با مقایسه‏ای ساده دریافتند که مشتری وفادار برابر است با سودآوری شرکت.

 

 

پنج کلید اصلی مدیریت برند

پنج کلید اصلی مدیریت برند که خودروسازان می‏بایست در اولویت قرار دهند، عبارتند از:

1. برند ارزش استراتژیک دارد. به این معنا که خودروسازان نیاز دارند برنامه‏ای بلندمدت و استراتژیک برای ترویج و توسعه برند خود داشته باشند. ایجاد چنین برنامه‏ای ارزش برند را به عنوان یکی از مهمترین دارایی‏های شرکت تضمین می‏کند.

ایجاد برند منحصر به فرد، از بی‏هویت شدن محصول و جنگ قیمتی آن جلوگیری می‏کند.

برای جهانی شدن نیازمند ایجاد برند جهانی هستید.

مدیریت برند باعث ایجاد همدلی سازمانی و به اشتراک گذاری دانش به دست آمده در سطوح سازمان می‏شود.

برخی از خودروسازان با ایجاد ساختارهای IT (تکنولوژی اطلاعات) باعث تسریع این کار شده‏اند. این شرکت‏های پیشرو بیشتر برای تقسیم اطلاعات ارزش قائلند تا جمع‏آوری آن. شعار آنان این است: «اطلاعات و دانش هنگامی که به اشتراک گذاشته شود، قدرت ایجاد می‏کند».

 

مدیریت برند باعث تبدیل استراتژی شرکت از بازاریابی «قیمت محور» به بازاریابی «ارزش محور» می‏شود. باید توجه داشت که قیمت‏گذاری فقط بخشی از فرایند ایجاد ارزش برای مشتری است. روند رو به رشد بازاریابی الکترونیکی و فناوری‏های موسوم به IT باعث شده است که مشتریان بتوانند به راحتی قیمت خودروها را در اینترنت چک کرده و ویژگی‏های خودروهای مورد علاقه‏شان را در سایت‏های مختلف مشاهده کنند. این عامل نیز صنعت خودرو را برای ارائه قیمت‏هایی شفافتر و حرکت به سوی قیمتی بدون چانه‏زنی و تخفیف، در منگنه قرار می‏دهد. در این شرایط هدف نهایی خودروسازان داشتن مشتریانی است که از برند آنها تقدیر کنند و بابت خرید محصولاتی با برند موردنظر پول بپردازند، نه این که خرید به واسطه تخفیف‏ها و محرک‏های ارائه شده ازسوی خودروساز صورت گیرد.

 
ثبت علامت تجاری

ثبت علامت تجاری
ثبت علامت تجاری

ثبت برند 
ثبت برند 

ثبت برند 
راهنمای ثبت برند


ثبت علامت تجاری

تسخیر بازارهای خاص

با توجه به حجم تولید و گسترش بازار، مشتریان گزینه‏های فراوانی پیش رو دارند. در هر بخش از بازار، حجم فروش محصولات تغییر کرده است بنابراین برای نجات از شکست، خودروسازان استراتژی‏های جدیدی تدوین کرده‏اند. یکی از این استراتژی‏ها تسخیر بازارهای خاص است. به تازگی برخی مدیران شرکت‏های خودروسازی علاقه زیادی به بازار خودروهای لوکس نشان داده‏اند. این بخش از بازار معمولاً حجم تولید پایینی دارد ولی سودآوری آن بالاست. یکی از دلایل اصلی این علاقه، توانایی شرکت‏های مذکور در قاپیدن و به دام انداختن مشتریان این بخش کوچک از بازار است. بی‏ام‏و، پورشه، لکسوس و مرسدس بنز همگی چنین محصولاتی تولید می‏کنند که واقعاً رشک‏برانگیز است.

شورلت، نیسان و فولکس واگن نیز از این استراتژی‏ها استفاده می‏کنند و چشم‏انداز و برنامه‏های عملیاتی مشخصی برای بازارهای خاص دارند. مدیران برند در این شرکت‏ها، هر یک از تولیدات را در بازار مخصوص خود مدیریت می‏کنند و تا زمانی‏ که محصولات به حجم فروش مورد انتظار دست یابند، این رویکرد را ادامه می‏دهند.

بازاریابی محصولات، ساختاری عمودی دارند ولی بازاریابی برند دارای ساختاری افقی است که بر پایه سبک زندگی بنا نهاده شده است زیرا مشتریان اتومبیلی انتخاب خواهند کرد که مطابق با سبک زندگی آنان باشد. در مقابل، مدیران برند نیازمند آگاهی از خواسته‏های مصرف‏کنندگان و تدوین اهداف و استراتژی‏هایی هستند که این خواسته‏ها را برآورده کند.

 

 جدول 1- مقایسه استراتژی‏های «محصول محور» و استراتژی‏های «برند محور»

 

عناصر بازاریابی         با محوریت محصول           با محوریت برند 

 

محصول               تولید براساس تقاضای بازار             محصول پاسخگوی نیاز

 

هدف: افزایش حجم فروش              مشتری است.

 

و سود                        هدف: بهبود رضایت مشتری

 

قیمت               تخفیف پس از ارائه حداکثر قیمت          ارائه قیمت بهینه براساس نتایج

 

تحقیقات

 

تبلیغات            تاکید بر ویژگی‏های محصول            تاکید بر مزایای محصول برای مشتری

 

              برنامه: تبلیغ بسیار در هنگام معرفی          برنامه: تبلیغ برند به هنگام معرفی

 

محصول جدید               محصول و سرمایه‏گذاری متناسب

 

برای تبلیغات در خلال منحنی عمر

 

محصول

 

فعالیت‏های ترویجی    اولویت: افزایش فروش در کوتاه‏مدت       اولویت: بهبود وفاداری به برند

 

و تشویقی

 

مدیریت کانال‏های         فاکتور کلیدی: اهمیت تاکتیک‏های          فاکتور کلیدی: بهبود ظرفیت‏های

 

توزیع              لجستیک مثل تامین و انبارداری و غیره      استراتژیک قابل رقابت که به تقویت

 

برند منجر شود مثلاً زمان سفارش تا

 

تحویل خودرو کاهش یابد.

 

 

 

 انواع رویکردهای مدیریت برند

 

مدیریت برند، مکانیسمی برای تشویق مشتریان به منظور انتخاب محصولات شرکت است و به شرکت این توانایی را می‏دهد تا محصولاتش را در بازار متمایز کند.

 

شرکت‏های خودروسازی با توجه به فرهنگ سازمانی، اندازه، پیچیدگی خطوط تولید، وضعیت بازار و سایر فاکتورهای مرتبط، یکی از سه رویکرد معمول مدیریت برند را مورد استفاده قرار می‏دهند.

رویکرد مدل رسمی: تولیدکنندگان بزرگی همچون جنرال موتورز، فورد و نیسان که دارای چندین خط تولید هستند، معمولاً از رویکردی که «مدل رسمی» نامیده می‏شود، استفاده می‏کنند. این مدل برپایه درخواست زمان‏سنجی شده استوار است؛ به این معنا که عرضه محصولات متنوع با برندهای منحصر به فرد به بازار، براساس نیاز بازار و کنترل فعالیت‏های بازاریابی صورت می‏گیرد یعنی برای هر محصول با برند خاص یک تیم مدیریت برند تشکیل می‏شود و این تیم‏ها برای جلوگیری و اجتناب از همپوشانی و دوباره‏کاری‏ها، فعالیت‏های بازاریابی را کنترل و متناسب با جو بازار محصولات را عرضه می‏کنند. با این کار هم بازار کنترل می‏شود و هم فعالیت‏های بازاریابی هر محصول منحصر به آن می‏شود. در این شرکت‏ها برای پشتیبانی صحیح از کلیه محصولات و برندها، ساختاری ایجاد می‏شود که تیم‏های مدیریت برند بتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند تا سرمایه‏های ذهنی افراد و برنامه‏ها و عملیات به اشتراک گذاشته شود.

 

رویکرد مدل جانمایی شده: رویکرد دوم، مدل جانمایی شده نامیده می‏شود. این رویکرد درون سازمانی است و تیم توسعه محصول تلاش می‏کند که محصولات را مطابق با ویژگی‏های تعریف شده برای آن طراحی کند. در واقع در این رویکرد، استراتژی‏های سازمان از طریق محصولات تعریف و تبیین می‏شود. این رویکرد در شرکت‏هایی مثل ولوو، بی‏ام‏و و کرایسلر پیاده شده است. در این شرکت‏ها برندها به صورت هوشمندانه‏ای مدیریت می‏شود. عملکرد این شرکت‏ها، آنها را شرکت‏هایی محصول محور معرفی می‏کند. تفکر آنها برپایه داشتن محصولاتی با طراحی برجسته، عملکرد خوب و ایمنی، استوار است. در واقع برای آنها مدیریت برند چیزی نیست جز ابزاری برای رقابت.

رویکرد مدل تجربی: رویکرد سوم «مدل تجربی» است. در واقع این مدل تطبیق بهترین کارکرد مدیریت برند با عناصر یک شرکت است. این مدل چیزی شبیه مدیریت اقتضایی است یعنی استراتژی‏هایی به کار گرفته می‏شود که به بهترین شکل با ویژگی‏های سازمان متناسب است. تویوتا خودروسازی است که از این مدل استفاده می‏کند. شرکت‏هایی که از این مدل بهره می‏برند، ابتدا تئوری‏های برند، استراتژی‏ها و تاکتیک‏های آن را یاد می‏گیرند و سپس با آزمون و خطا این عناصر را اجرا می‏کنند. انگیزه آنان برای اجرای این آزمون و خطاها، به آگاهی آنها در مورد نفوذ تدریجی تفکر مدیریت برند در صنعت خودروسازی برمی‏گردد. معمولاً این نوع شرکت‏ها صرفاً تاکتیک‏هایی را که برای شرکتشان مفید است، انتخاب می‏کنند و استراتژی‏هایشان را با توجه به تجربیات دیگران برمی‏گزینند و از موفقیت‏ها و شکست‏های سایرین درس می‏گیرند.

قابل ذکر است که سیستم مدیریت برند باید همراه با اهداف شرکت و درجهت ترجیحات مشتری برای محصولات شرکت ارتقا یابد.

 

رفتار جدید مشتری

چرا مشتری به یک نوع برند، بیشتر توجه می‏کند؟

 

یک برند تعهدات آن را منعکس می‏کند و روشن است که مشتری، یک برند خاص را (که خرید او را به شدت تحت تاثیر قرار می‏دهد) ترجیح می‏دهد.

شرکت تویوتا از سوی مشتریان بسیاری، به عنوان عرضه‏کننده محصولاتی با کیفیت بالا و مورد اطمینان شناخته شده است، در نتیجه قادر است وفاداری مشتریانش را با برجسته‏کردن ویژگی کیفیت مستمر جلب کند. تعهد تویوتا این است که هرگز مشتریانش را ناامید نمی‏کند و محصولاتش ایمن و مطمئن است و مشتریانش احساس امنیت می‏کنند. همچنین مشتریان بی‏ام‏و محصولات این شرکت را برای تجربه «خودرویی برای نهایت رانندگی» می‏خرند. تعهد بی‏ام‏و همین شعار است. برای شرکت‏هایی همچون تویوتا، هوندا و بی‏ام‏و نیز قدرت غلبه برند باعث افزایش فروش می‏شود اما در مقابل، وضعیت شرکت‏های ضعیف که کیفیت پایین‏تر، طراحی ضعیف‏تر و خطوط تولید قدیمی دارند در بازار رقابت دشواراست.

 

فرایند رفتار خرید خودرو تقریباً در تمامی کشورها مشابه است. وقتی قرار است خودرویی انتخاب شود، ابتدا مشتری 5 تا 6 گزینه برند در ذهن دارد سپس این نام‏ها را با کسب شناخت کامل و توجه محدود می‏کند و در نهایت برای خرید یک محصول تصمیم می‏گیرد.

اگر یک سیستم مدیریت برند بتواند در تمامی این فازها نیاز مشتریان را برآورده کند و قادر به هدایت آنها باشد، موفق به خلق مشتری خواهد بود.

فرایند رفتار خرید خودرو

 

 خرید         محدودکردن         توجه         شناخت کامل       شناخت اولیه

 

         انتخاب

 

 

 

     رجحان برند                     مقتضیات برند

 

 تجربه مصرف          انتخاب برند   انتخاب برندهای     انتخاب نوع          احساس نیاز

 

                        ممکن برای خرید      خودرو مثلاً          (برای خرید

 

                                      کلاس A,B,...        خودرو)

 

 

آیا حداقل انتظارات تمایز، ویژگی‏ها و         وضعیت برند در       ذهنیت مشتری      انگیزه

 

برآورده می‏شود و         وضعیت ظاهری آن     این بخش بازار       در مورد برند          مشتری

 

یا بیش از آن است؟ چگونه است؟         چگونه است؟ آیا       چگونه است؟              چیست؟

 

                             حداقل نیازها را

 

                             برآورده می‏کند؟

 

 

 

سوالات اساسی

شرکت‏های خودروساز به صورت سنتی 90 درصد از بودجه بازاریابی خود را صرف بازاریابی وسیع برای تاثیرگذاری در فرایند خرید و اعطای تخفیف‏ها و محرک‏های بازاریابی می‏کنند.

 

جالب است بدانید که خودروسازانی مانند بنز و تویوتا با تغییر نگرش بازاریابی سنتی از طریق اجرای برنامه‏های CRM و مدیریت برند توانسته‏اند به بالاترین نرخ تبدیل مشتری معمولی به مشتریان وفادار دست یابند و از این طریق فروش بیشتری داشته باشند؛ بدون این که بر تعداد مشتریان خود بیفزایند.

 

                        تحقیقات تجاری و

 

مشتری معمولی         نتیجه         محرک‏های بازاریابی   اهرم           بازاریابی سنتی

 

         نرخ تبدیل

 

                        بهبود ارتباطات با

 

مشتری وفادار        نتیجه         مشتری (CRM)     اهرم          مدیریت برند

 

 برای دستیابی به تمایز از طریق مدیریت برند، خودروسازان باید فرایند تحقیقات بازاریابی و تلاش‏های برتر بازاریابی را به صورت پیوسته انجام دهند و در این میان برنده نهایی شرکتی خواهد بود که قدرت و برتری برندش در تمامی فرایندهای رفتار خرید مشتریان، سهم ذهنی بیشتری را به خود اختصاص داده باشد.

 

برندهای برتر

 

مجله بیزینس ویک در شماره آگوست خود نام 100 برند برتر جهان را منتشر کرده است. در بین 100 نام برتر فقط 10 خودروساز وجود دارد که پنج خودروساز آلمانی، سه خودروساز ژاپنی، یک خودروساز امریکایی و یک خودروساز نیز کره‏ای هستند. نکته قابل توجه این است که شرکت جنرال موتورز در میان 100 برند برتر دنیا جایی ندارد. از مهمترین عوامل عدم حضور این شرکت در میان 100 برند برتر جهان، می‏توان به تمرکز این خودروساز بر تولید 13 برند اشاره کرد. جنرال موتورز با این کار نتوانست تمایز برندش را حفظ کند و ذهنیت مشتریان را در مورد آن بهبود بخشد بنابراین جایگاه خود را در میان بزرگان برند از دست داده است. نام خودروسازان و رتبه آنها در جدول زیر آمده است.

 

خودروساز     رتبه سال     رتبه سال

 

         2004     2005     کشور             توضیحات

     تویوتا   9        9        ژاپن     ذهنیات مردم درباره تویوتا بهتر و بهتر شدهاست و این موضوع به دلیل تلاش‏هایبرای تولید خودروهای هیبریدی بوده است.

 

مرسدسبنز          11       11       آلمان     مشکلات کیفی و اشتباهات استراتژیک، فروش بنز را به مدت دو سال کاهش داده است.

                           

 

 

بی‏ام‏و        17       16       آلمان      

 

 

هوندا        18       19       ژاپن    

 

فورد         19       21       امریکا   فشار رقابت بر بازار خودروهای سواری، حاشیه

 

سود این شرکت را نیز کاهش داده است.

 

 

فولکسواگن        48       56       آلمان     برخی مشکلات در طراحی باعث کاهش رتبه                                   این شرکت شده است.

 

 

 

پورشه        74       76       آلمان

 

 

 

آئودی        81       79       آلمان

 

 

هیوندایی         84       کره جنوبی     این شرکت، پرشتاب‏ترین خودروساز در عرصه مدیریت برند است.

 

 

 

 

نیسان        90       85       ژاپن

 

 

 

 

 

مرکز مطالعات سایپا - میرواحدی

منابع

1. Abeam-na.com

2. مقاله “The challenge of Brand Management in auto industry”  چاپ شده در روزنامه Nikkan kogyo shinban

3. مجله Business Week شماره اول آگوست 2005 صفحات 90 تا 94

4. روستا، احمد و همکاران ـ مدیریت بازاریابی ـ انتشارات سمت ـ چاپ دوم 1376


ثبت علامت تجاری

ثبت علامت تجاری
ثبت علامت تجاری

ثبت برند 
ثبت برند 

ثبت برند 
راهنمای ثبت برند


ثبت علامت تجاری